سایهسایه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

داستان های من و بابام

به به می خوام

در ابتدا...: به به چیست؟ به به اولش دست مامان و بابا بود بعد اسمش شد فرنی رفت تو شکم من حالا همه چی به به هست و می خوام بخورمشون :دی اما بهم اجازه نمیدن البته دکتر از این هفته اجازه داده مثل اینکه سوپ هم بخورم که اون هم یه جور به به هست. جونم براتون بگه هنوز این خارش ما رو ول نکرده دهن مهنم صاف شده گاهی قاطی می کنم میزنم خودمو :دی البته آروم :دی می خواره زیاد..... و در نهایت اینکه دیشب یک مهمونی خوب رفتیم و منم از کنجکاوی زیاد نمی خوابیدم:دی خیلی هم خوش گذشت راستی یک مساله ای رو باید توضیح بدم: من سایه اشتری در حال حاضر دهن پدر و مادرم رو صاف کرده ام و به خود از این بابت می بالم :دی البته نکته مهم ماجرا این نیست ک...
25 دی 1390

پوووووووف

سلام باز اومدم تا بگم که چه اتفاقاتی افتاده بابا من و گیر آورده و هی پوووووف می کنه پوف می کنه؟ آره پووووف میکنه زیر گردنم منم ریسه می رم از خنده! خوب حق بدین خوب قلقلکم میاد خوب. مامان هم این چند وقته برام زیاد کتاب می خونه و البته که من چیزی متوجه نمی شم از کتاب ها؛ اما خوش می گذره راستی عمه بابا از اون جا که بهش می گن خارج اومده و روزی ۱ ساعت با من مشغوله خیلی خوبه و منم دوست داره زیاد و از همه مهمتر از بابا بیشتر اعصاب بازی کردن داره یعنی خسته نمیشه :دی این بود این روزای من نمیدونم یلدا چیه اما می دونم میخورن همه و به هم تبریک می گن پس یلدا هم مبارک و تا بعد... ...
11 دی 1390
1